کلید اصلی خوشبختی چیست؟
زمانی که ما عناصراساسی شادی را درک میکنیم و وبا آن زندگی میکنیم، خوشحال خواهیم بود. آن چی هست؟ کلید اساسی برای شادمانی چیست؟ هرچند که ممکن است فکر کردن به آن بسیار آسان باشد، پیدا کردن کلید دستیابی به شادی میتواند یکی از سختترین کارها و دست نیافتنیترینها درزندگی باشد ولی در عین حال امکان پذیر است.
اول، اجازه دهید بررسی کنیم چه چیزی باعث درد و رنج میشود. چرا ما رنج میبریم؟ چند وقت پیش، با خانمی کار کردم که با زندگی در چلنج بود. او یک فرد فوق العاده بود، اما یکی از بزرگترین دلایل ناخشنودیش، وزن او بود. او احساس میکرد که بیش از حد سنگین و در نتیجه غیرجذاب بود، و او بسیار منتقد به این واقعیت بود. او با من در مورد شامی که با همسرش در سالیان گذشته بیرون از منزل خورده بود صحبت کرد. شوهر او نظری در مورد وزن همسرش داده بود که مهربانانه نبود. او بلافاصله برای آنچه که گفته بود عذرخواهی کرد، اما در سر خانم، این صحبت نامناسب باقیمانده و بارها و بارها با خود تکرار کرده بود. کلمات در ذهن او باقی ماند، و متاسفانه، تکرار بارها و بارهای این افکار منفی منجر به افزایش اضافه وزن خانم شد. با اینکه ده سال قبل شوهرش فقط یکبار نظر انتقادی به او داده بود،، کلمات را در ذهن خود نگهداشته و باعث درد و رنج بزرگ اوشده بود.
برای آنچه او گفته بود و آنچه اتفاق افتاده بود در مورد همسرش واقعا متاسف بودم اما این رویداد مخرب ده سال پیش رخ داده بود. من به او کمک کردم کشف کند که درد و رنج او از افکار خود او میآید. زمانی که او از افکار منفی و یا اظهار نظر منفی در مورد خودش رنج میبرد. وقتی که من او را متقاعد به توقف افکار منفی و نظرات منفی در مورد خودش و فقط لذت بردن از زندگی، درد و رنج او بیشتر نشد.
در بیش از بیست و پنج سال به عنوان یک روانشناس بالینی، به افرادی که زندگی آنها در دشواری بوده کمک کردهام، به مراجعینی که در حال مبارزه با شرایط بسیار چالش برانگیز بودند. گاهی اوقات، یک مراجع کننده بلافاصله به کمک من نیاز داشت. مانند بسیاری از روانشناسان، در هر زمانی، تماس از افرادی داشتم که کمک میخواستند چون افکار خودکشی داشتن. باید چه کرد؟ آیا من یک ساعت به صورت تلفنی برای آنها وقت بگذارم؟ یا سریع از دفترم به سمتشان حرکت کنم برای کمک به آنها؟ خیر در عوض کار همیشگی من این است. من به شخص و وضعیت او گوش میدهم، و سپس از آنها میخواهم به مدت نیم ساعت تا یک ساعت برای پیاده روی بیرون بروند و فقط وقت خارج از منزل در هوای تازه صرف کنند. اگر بعد از آن زمان، در پایان پیاده روی، فرد هنوز هم احساس ناراحتی میکند، میگویم دوباره با من تماس بگیرد. در بیست و پنج سال، هرگز تماس دوم دریافت نکردم و من تا به حال هرگز به هیچکس نامه بستری ندادهام.
حالا چه اتفاقی میافتد؟ چرا رفتن برای پیاده روی، گذراندن وقت در طبیعت، موثر است؟ به این دلیل که تمام درد و رنج ما از ذهن ما میآید. بله، ما تجارب دردناک داریم، اما یک تفاوت بین این داستانها در سر ما و درد واقعی وجود دارد. درد یک احساس فیزیکی یا هیجانی که ما بلافاصله حس میکنیم، و پس از آن میگذرد. ما رنج میبریم از داستان و گفتگویی که با درد همراه شود، افکار ما بارها و در ذهن ما بازی میکنند: «این وحشتناک است. این لطمه میزند. آیا این تا ابد ادامه داره؟ نه، نه، نه!» این درد و رنج است. درد و رنج داستان روانی است که ما ایجاد میکنیم. هنگامی که ما افکار منفی را متوقف کنیم همه چیز خوب پیش میرود. واقعا، همه چیزخوب است. همه درد و رنج ما از داستان ذهنی مضر که ایجاد میکنیم ناشی میشود. بله، تجربههای سخت وجود دارد، اما آن زمانهای سخت قابل کنترل هستند. به چالش کشیده شدن دشوار است، بله، اما قابل کنترل است. هیچ رویداد یا وضعیت ما اداره نمیشود تا زمانی که ما یاد بگیریم که با ایجاد یک تفسیر درونی غیرزیانبار به آن واکنش نشان دهیم.
من افراد زیادی را میشناسم که زندانی هستند، افرادی که از سرطان در حال مرگ هستند، مردم به شدت ناقص، و افراد مبتلا به مشکلات عاطفی. بر خلاف آنچه ممکن است فکر کنید، این افراد همه کاملا خوشحال هستند چرا که آنها یک داستان روانی منفیدر مورد تجربه خود ایجاد نکردند. آنها همه چیز را با قدرت انجام میدهند برای رسیدن به شرایط بهتر، و اجازه نمیدهند وقایه زندگی عشق آنها را به زندگی کم کند.
بنابراین، عناصرکلیدی برای دستیابی به شادی دو جنبه دارند، اما آنها واقعا دو روی یک سکه هستند: سکون ذهنی و حاضر بودن در لحظه اکنون.
هنگامی که ذهن ما در سکون است، همه چیز خوب است. ما در رنج به سر نمیبریم زمانی که ما داستان ذهنی منفی ایجاد نمیکنیم. ما باید به یاد داشته باشید زمانی که این داستان مخرب در ذهن ما است و زمانی که ما ذهن ما ساکت و آرام است، همه درد و رنج ما به پایان میرسد.
هنگامی که ما در حال زندگی میکنیم، ما همیشه میتوانید زیبایی موجود در هر چیز را پیدا کنیم. ما میتواند در باشیم اما در عین حال آگاه از اشعه باشکوه خورشید در صبح باشیم همه چیز را به روشنی لمس کنیم. گوش دادن به ضربان قلب، به طوری منظم، میتواند زیبا باشد برای کسی که آماده مرگ و احساس کند ضربان قلب خود را دفعات آخر. این تجربیات هنوز هم میتواند زیبا باشد. بله، مثالهای استثنایی هم ممکن است باشد اما تا زمانی که یک فرد در این سیاره قادر به پیدا کردن خوشبختی در چنین شرایطی است، به این معنی است که این امکان برای هر کس دیگری نیز وجود دارد.. میتواند در حال باشد و سکون ذهنی داشته باشد تنها در آن صورت شاد است، به جای اجتناب کردن و نگران آینده بودن فقط نگاهی گذرا دارداین حالت طبیعی ما است. ما به حالت طبیعی دست مییابیم هنگامیکه ذهن ما در سکون است و در اینجا و اکنون زندگی میکند و در حال حاضر بدون تفسیر ذهنی منفی است. اگر ما در حال زندگی میکنیم و سکون ذهنی داریم،، زندگی خوبی خواهد بود، و ما شادی واقعی را تجربه میکنیم.
و اگر شما هنوز هم باور ندارید من میخواهم شما را به یک چالش دعوت کنم. بیرون بروید، ترجیحا جایی که میتوانید آرامش مطلق بیابید، شاید یک پارک، یک علفزار، و یا یک ساحل. به این مکان بروید و به خودتان اجازه دهید طور کامل آرام شده و از فکر به مدت پنج تا دقیقه رها شوید. چیزی را انتخاب کنید-یک پرنده، یک درخت، یک گل، یا هر چیز دیگری شما میتوانید ۱۰۰ درصد با دقت به آن توجه کنید و گوش دهید به این شی، آن را تماشا کنید، و فقط با آن باشید. این همه خواسته من از شما برای برای کل زمان انجام شده است. جسم را تجزیه و تحلیل نکنید. فقط با آن باشد. ذهن خود را ساکن کنید، و شما در حال به سر میبرید با چیزی که شما آن را انتخاب کردهاید.
بعد از تمرین، سریعا احساس خود را منعکس کنید. شما غمگین هستید؟ آیا احساس افسردگی میکنید؟ اگر شما واقعا در لحظه اکنون با شئ انتخابی خود باشید، احساس خوشحالی و پذیرش خواهید کرد. بله، این احساس ممکن است تنها برای یک دوره کوتاه به طول انجامد، اما برای برخی از افراد، آن کافی است تا حسی مبنبی بر «وای، من میتوانم این کار را انجام دهم!» داشته باشند. به من اعتماد کنید، شما میتوانید!
نگه داشتن ذهن در حال سکون و در لحظه اکنون یک مهارت است. این در واقع یک مهارت که ما در کودکی صاحب آن بودیم، و در تمام مدت آن را انجام میدادیم. با این حال، وقتی رشد میکنیم این مهارت را فراموش یا سرکوب میکنیم. اگر ما یاد بگیریم به استفاده دوباره از این مهارت و بازگشت به آنچه طبیعت خود و تماس با آن، فرد خوشحالی خواهید بود.
مولفههای کلیدی شادی عبارتند از: نگه داشتن ذهن در سکون و در حال حاضر. هنگامی که ما یاد میگیریم و این ایده را به عمل در میآوریم، ما در جهانی از شادی وارد شدهایم.