آنچه که درباره خودمان دوست نداریم
درسهایی برای پذیرش خویش
توتفرنگی صورت ککمکی:
یک داستان موزیکال درباره پذیرش خویش
شاید کتاب توتفرنگی صورت ککمکی، نوشته ستاره هالیوود، جولین مور، را نخوانده باشید. این کتاب درباره دختر کوچکی است که به خاطر ککمکهای زیاد و رنگ موهایش مورد تمسخر و اذیت و آزار قرار میگیرد و به همین دلیل به او لقب توتفرنگی صورت ککمکی دادهاند. صورت ککمکی با ناامیدی سعی در خلاص شدن از شر ککمکهای خود دارد. وقتی متوجه میشود که نمیتواند ککمکهای خود را از بین ببرد، یک ماسک اسکی پیدا میکند و آن را پوشیده و به مدرسه میرود. برنامه با موفقیت پیش میرود و از شر ککمکها خلاص میشود اما دوستان او دیگر او را به جا نمیآورند. هیچکس او را نمیشناسد. او تنهاست و در ماسک احساس ناراحتی و مغذب بودن، میکند. دوستان او دلشان برایش تنگ میشود و دوست دارند که او با همان ککمکها و همه ویژگیهایش، بازگردد. در پایان داستان، او یاد میگیرد که با ککمکهای خود کنار بیاید زیرا میخواهد که دوباره خودش باشد.
کدامیک از ما تاکنون برای مخفی کردن خود واقعیمان، ماسک نزدهایم؟ شاید این ماسک را از این جهت زدهایم که فکر میکنیم باید عالی باشیم (یا هیچ چیز یا همه چیز) و یا شاید برای اینکه دیگران را از خودمان راضی کنیم. خوشبختانه ماسکها گاهی از شما در برابر صدمات محافظت میکنند اما از سوی دیگر، متأسفانه، باعث مخفی شدن خود واقعی شما و همه خصوصات منحصربهفرد شما میشوند. همانگونه که توتفرنگی صورت ککمکی متوجه شد، شما فقط تا مدتی میتوانید ماسک را روی صورت خود بگذارید بدون اینکه احساس معذب بودن کنید اما پس از مدتی میخواهید که خودتان باشید.
یکی از بزرگترین مشکلات افراد برای پذیرش خودشان، تصویری است که از خودشان در ذهن دارند. یادگیری اینکه باید بافکر غذا بخورند نیز یکی دیگر از مشکلات افراد است. شاید فکر کنید که بین پذیرش خویش و ایجاد تغییرات مثبت، تضاد وجود دارد اما چنین نیست. این فکر که “من نمیخواهم وضع بدین منوال باشد” گاهی به جای اینکه مفید واقع شود، شما را از پیشرفت باز میدارد. هر قدر که شما بیشتر و بیشتر به این فکر که نمیخواهید در زندگی مشکل داشته باشید یا اینکه چقدر زندگی ناعادلانه است، بچسبید، درست مانند صورت ککمکی که در برابر ککمکهای خود مقاومت میکرد، بیشتر و بیشتر گرفتار میشوید. این موضوع باعث جدایی بین شما و افرادی که در زندگی برای شما مهم هستند نیز میشود.
وقتی که خودتان را نمیپذیرید، یک مشکل دیگر نیز سر راه شما سبز میشود. شما میتوانید ساعات طولانی را به ناراحت بودن و اظهار رنجش از بدن خودتان سپری کنید. این امر به رژیمهای بسیار سخت و محدود غذایی، به زور پوشیدن لباسهای تنگ یا تنبیه خودتان به طرق مختلف دیگر، منجر میشود. وقتی که بدنی که دارید را میپذیرید، خودتان را آزاد میکنید و در نتیجه، در بافکر غذا خوردن نیز موفقتر خواهید شد و از خودتان به شکل بهتری مراقبت خواهید کرد.
در این داستان، توتفرنگی صورت ککمکی تنها کودکی نبود که در پذیرش خود، مشکل داشت. تمام دوستان او نیز میخواستند که شبیه سایر کودکان باشند و چیزهایی را داشته باشند که دیگران دارند، مثل توانایی ورزشی بالا، چهره خوب و غیره. فرقی نمیکند که چه سنی داشته باشید، همیشه و در هر سنی ممکن است که در دام آرزو کردن چیزهایی باشید که دیگران دارند، حال این مورد خواستنی، میتواند بدن لاغرتر، پول یا موفقیت و یا هر چیز دیگری باشد. این یک امر کلیشهای اما واقعی است. حسرت چیزهایی که دیگران دارند به ناراحتی منجر شده و به شما اجازه قدردانی از چیزهایی که دارید، را نمیدهد.
شاید سختترین لحظات برای مادر توتفرنگی صورت ککمکی، ابراز همدلی با دخترش بود. او سعی میکرد که به دختر خود بفهماند که احساسات او را درک میکند زیرا شاهد ناراحتیهای دخترش بوده است. کدام مادر و پدری را میشناسید که نخواهد به فرزند خود در احساس عزت نفس و پذیرش خویش، کمک کند؟ اما واقعیت این است که این یک فرایند طولانی است که یک شبه به دست نمیآید.
آیا دروس پذیرش خویش که در کتابها و نمایشهای موزیکال هستند، میتوانند به کودکان کمک کنند؟ قطعاً میتوانند. در دنیایی که به ما نحوه احساس خوب به خود داشتن، آموزش داده نمیشود، کلید یادگیری این فن در کودکان این است که این مسأله را از سنین بسیار پایین در ذهن آنها جای بیاندازیم. همچنین، خود شما نیز باید الگوی مناسبی برای فرزندان خود بوده و به آنها از طریق رفتارهای خودتان بیاموزید که چگونه بدن خودشان را دوست داشته باشند. یعنی شما نیز باید بدن خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید الگوی مناسبی برای کوچکترها باشید.
به عنوان مثال، وقتی که کودکی کتاب توتفرنگی صورتککمکی را میخواند باید به او بگوییم که “ککمکهای توتفرنگی صورتککمکی، زیبا هستند.” این یک پیام روشن است که در ذهن کودک جای میگیرد.
به یاد داشته باشید که حتی ستارههای معروفی مثل جولین مور نیز نمیتوانند از سرزنش خویش فرار کنند. همه ما، بخشهایی از بدن خود را دوست نداریم. این بخشها ممکن است که ککمک باشند و یا رانها. ما از جولین مور متشکر هستیم که با این کتاب روشنگر و موزیکال، چنین درس اساسی و مهمی را درباره زندگی به ما میدهد.