تجربه سیبیتایی

ادامه دهیم

پیشنهاد من اینه که بین برنامه‌های آمدن به سیبیتا فاصله نیندازیم، حتی اگه رژیم غذایی و برنامه‌ها را درست و کافی انجام ندادیم باز دست از تلاش برنداریم و با جملۀ: “اشکالی نداره” دوباره راهی سیبیتا بشیم تا انرژی دوباره و برنامه‌های جدید بگیریم و دوباره با اعتماد به نفس به مسیرمون برگردیم، دست از تلاش برنداریم و رابطه‌مون را با برنامه قطع نکنیم.

خانم س ب

ادامه دهیم بیشتر بخوانید »

یک پیشنهاد

من راه خوبی برای خوردن آب بیشتر پیدا کرده‌ام که می‌خواهم با شما در میان بگذارم. وقتی یک لیوان آب می‌خورم دوباره لیوان را پر آب کرده و روی میز می‌گذارم و هر بار که آن را می‌بینم می‌نوشم و دوباره آن را پر می‌کنم. این کار باعث شده آب بیشتری در طول روز بخورم.

خانم ن ط

یک پیشنهاد بیشتر بخوانید »

تجربه با گوجه فرنگی و سوسیس

گوجه فرنگی از سوسیس خوشمزه‌تره! تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم.
وقتی آهسته خوردم و به مزه‌ها توجه کردم احساس جالبی بود که طعم سوسیس که تا حالا خیلی برایم خوشمزه و خوش‌طعم بود اون طعم رو نداشت و طعم گوجه فرنگی برایم خوشمزه‌تر بود و بیشتر می‌پسندیدم.

خانم ل ب

تجربه با گوجه فرنگی و سوسیس بیشتر بخوانید »

ماست + سبزیجات

می‌خوام یه روش بهتون بگم برای خوشمزه کردن ماست کم‌چرب، مخصوصا برای کسانی که فشار خون دارند هم خیلی مفیده. کدوهای کوچک رو با رنده ریز رنده کنید، بعد خیارها رو با رنده درشت‌تر و کمی شوید تازه یا اگر نداشتید خشک، بعد کمی پودر موسیر، آبلیموی تازه و کمی نمک (خیلی کم) اضافه کنید. خیلی خوشمزه می‌شه حتما امتحان کنید.

خانم ر ش

ماست + سبزیجات بیشتر بخوانید »

تردید

الآن بیشتر از ۷ ماه از آشنایی من با سیبیتا می‌گذره و بعضی وقت‌ها خودم باورم نمی‌شه که این همه تغییر فقط تو ۷ ماه!
فقط می‌تونم بگم که خیلی خوشحالم و خدا رو شکر می‌کنم که این اتفاق برای من افتاد.
دوستان عزیزم حدود ۲ ماه بود که وزن من ثابت شده بود و پائین نمی‌اومد. بار‌ها از خودم می‌پرسیدم یعنی می‌شه باز هم وزن کم کنم؟ بیشتر از اینکه از کم کردن ۱۳ کیلو از وزنم خوشحال باشم از اینکه ۱۰ کیلوی دیگه کم می‌شه یا نه نگران بودم.
امروز می‌خوام با خوشحالی بنویسم که به کمک کارشناس‌های محترم سیبیتا (تغذیه و روان‌شناسی) بالاخره تونستم یک کیلو و سیصد گرم از وزنم رو کم کنم و اینو نوشتم تا شما‌ها هم ناامید نشید حتی اگه ماه‌ها طول بکشه تا دوباره وزن کم کنید. به هدفتون ایمان داشته باشید و مثل من تردید به دلتون راه ندید. شاید اگه من هم تردید‌ها رو کنار گذاشته بودم زود‌تر از این‌ها به هدفم نزدیک می‌شدم.
یک نکته دیگر اینکه حتما یادداشت‌نویسی‌هاتون رو به طور مرتب و کامل انجام بدبد. این کار برای من حداقل دو فایده داشته:
۱- به خانمهای کار‌شناس کمک کرد که علت توقف وزن منو پیدا کنند و منو راهنمایی کنند.
۲- تمرکز منو خیلی زیاد کرده. قبلا حتی یادم نمی‌اومد که دیشب شام چی خوردم ولی الان چون روی غذاهام دقت و تمرکز می‌کنم، تمرکزم روی کارهای دیگر هم بیشتر شده و حافظه‌ام بیشتر یاری می‌کند.

خانم ر ش

تردید بیشتر بخوانید »

داستان من و ترازو

مهمترین تجربه‌ای که من در سیبیتا به دست آوردم بیرون کردن ترازو از زندگیم بود. ترازو برای من معیار اندازه‌گیری همه چیز بود: سبکی، خوشحالی، اعتماد به نفس، حتی چگونگی رفتار و ارتباط با دیگران. وقتی ترازو رو از زندگیم بیرون انداختم انگار یک بار هشتاد کیلویی که همیشه در کل زندگیم روی دوشم بود از بین رفت و سبک شدم. الآن واقعیتی رو که در آینه می‌بینم به جای ترازو قبول دارم یا احساس خوبی را که آدم می‌تونه از خودش داشته باشه. الآن به این نتیجه رسیدم که وزن به معنای کیلوگرم در زندگی زیاد مهم نیست. مهم سلامتی و تناسب اندام است البته حالا از نظر من.
به نظر من اگر هدفتان را روی خوش‌اندامی و سلامتی و خوشحالی متمرکز کنید برای تمام زندگیتان رژیم بلندمدت می‌گیرید و در نتیجه لاغر هم می‌شوید و خوبی‌اش هم این است که رژیم سختی نگرفته‌اید و کارهای سختی انجام نداده‌اید ولی برای همیشه وزن کم می‌کنید البته به شرطی که در زندگیتان فعال باشید و تحرک داشته باشید.

خانم ی ص

داستان من و ترازو بیشتر بخوانید »

تجربه با شیرینی دانمارکی

شیرینی دانمارکی خیلی دوست دارم. دفعه پیش که برای خریدن شیرینی دانمارکی به قنادی رفتم نیم کیلو خریدم و به محض این که بیرون آمدم پنج تاش را خوردم. الآن اصلاً مزه‌اش هم یادم نیست ولی بعد از یک هفته که دوباره هوس شیرینی دانمارکی کردم رفتم قنادی و باز هم نیم کیلو خریدم ولی این بار دو تا خوردم و مزه‌اش هنوز هم زیر زبانم هست.
این برایم تجربه شد تا مثل یه جاروبرقی فقط غذا را برای خوردن نخورم. من غذا می‌خورم چون غذا خوردن یکی از بهترین لذتهای دنیاست، پس تا می‌توانم لذت می‌برم.

خانم ر ر

تجربه با شیرینی دانمارکی بیشتر بخوانید »

درسی که یک سیب به من داد

وقتی بین دو تا کلاسم مجبور بودم بدو بدو از این دانشکده به اون یکی برم، موقع میان‌وعده‌ام بود پس سریع سیبم را درآوردم و شروع به خوردن کردم ولی فقط حواسم به این بود که سریع برسم به کلاس بعدی‌ام. بعد از شروع کلاس بعدی احساس گرسنگی می‌کردم با این که من بارها برای میان‌وعده سیب خورده بودم و کلی هم لذت برده بودم ولی چون این بار اصلاً حواسم به چیزی که می‌خوردم نبود بدنم فکر می‌کرد که هیچی بهش نداده‌ام!
از آن به بعد سعی کردم دیگه هیچ‌وقت با عجله و بی‌تمرکز مخصوصا موقع راه رفتن عجله‌ای چیزی نخورم.

خانم ر ر

درسی که یک سیب به من داد بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا
مشترک گاهنامه سیبیتا شو
ایمیلت را وارد کن و دکمه اشتراک را بزن
خواندنی‌ها، دیدنی‌ها و شنیدنی‌های جذاب سیبیتایی
ثبت نامت انجام شد
منتظر شماره‌های بعدی گاهنامه سیبیتا باش