من وقتی عصبی میشم دیگه نمی تونم جلوی خوردنمو بگیرم!

من وقتی عصبی میشم دیگه نمی تونم جلوی خوردنمو بگیرم!

این یکی از اون جمله هاییه که من خیلی از مراجعینم می شنوم جمله های دیگه ای هم در مورد پرخوری های عصبی ازشون میشنوم که شاید شما هم شنیده باشین مثلاً میگن که دست خودم نیست، یا اینکه نمی تونم خودمو کنترل کنم، یا مثلاً هرچی می خورم سیر نمیشم ، وای از عذاب وجدان بعدش نگم براتون و….

افرادی که پرخوری عصبی و احساسی رو تجربه می کنن این جمله ها براشون آشناس در واقع تفسیری که این افراد از موقعیت دارن تفسیر درستی نیست .پرخوری احساسی یه رفتار محسوب میشه از طرفی کنترل فکر، احساس و رفتار دست خودماست پس نتیجه می گیریم که خوردن های احساسی هم قابل کنترل و قابل تغییره.

خب الان که متوجه این واقعیت امید بخش شدید که همه چی در کنترل شماس می خوایم ببینیم که چرا این اتفاق میوفته؟

به دلیل پیچیدگی و ارتباطی که بین بدن و روح و روان ما وجود داره خیلی از مواقع علائم روانی مثل استرس، ناراحتی، عصبانیت و.. ماسک و نقاب علائم جسمانی مثل گرسنگی رو به صورت شون میزنن و ما را گول میزنن در واقع در پرخوری احساسی ما احساس گرسنگی شدیدی می کنیم اما ارسال کننده پیام بدن مون نیست بلکه روان مونه.

فرض کنین که نوزادهای دوقلویی را برای مراقبت چند ساعتی پیش شما میذارن یکی از این بچه ها خوابیده اما اون یکی داره گریه می کنه و یه نیازی داره شما توی این موقعیت چیکار می کنین؟ احتمالاً میگید خب معلومه اونی که گریه می کنه رو آروم می کنیم که اون یکی هم بیدار نشه. اما شما در احساسی خوردن عکس این کارو انجام می دید تعجب کردین؟ الان توضیح می دم ، در واقع توی اون مثال که زدم اونی که به شما نیاز داره وگریه می کنه روح و روان شماست اما شما چیکار می کنین؟ به جای اونکه روان تون و آروم کنین آرامش جسم تون رو هم با پرخوری ازش می گیرین پس از الان مراقب فرستنده های پیام گرسنگی باشیم گرسنگی واقعی معمولاً ۲-۳ ساعت یه بار اتفاق میوفته اما گرسنگی احساسی با یه فاصله زمانی کوتاه و به دلیل حالات روحی ایجاد میشه.

اما چرا ما برای آروم کردن خودمون سمت خوردن میریم؟علت این نوع رفتار بر می گرده به بچگی مون ما وقتی کوچیک بودیم غر می زدیم گریه می کردیم درد داشتیم بزرگترها برای اینکه حواس مارو پرت کنن به ما خوراکی می دادند و از همون جا رابطه بین خوردن و آرامش در ذهن ما شکل گرفته و وقتی بزرگتر شدیم در موقعیت های مشابه رفتارمشابه انجام دادیم. اما واقعیت این جاست که خوردن یه راهکار ناکارآمد محسوب میشه چون غذا از جنس ماده س و روح و روان مون رو آروم نمی کنه  و مثل یه مسکن عمل می کنه مشکل نه تنها سر جاش باقی می مونه بلکه یه عذاب وجدان از پرخوری هم بهش اضافه میشه.

پس تو این موقعیت چیکار کنیم؟

خبر خوب اینکه وسوسه عمر زیادی نداره و چند دقیقه ای بیشتر طول نمیکشه با کمک این تکنیک ها به راحتی می تونین کنترلش کنین.

آب بخورید ، نفس عمیق شکمی بکشید  شکمتون رو مثل یه بادکنک باد کنین و موقع بازدم خالیش کنین، وقفه ایجاد کنین به خودتون بگین ایست ! شرایط رو برا خودتون توضیح بدین که این گرسنگی احساسیه پس فرستنده پیام بدنم نیست و به غذا نیازی نداره ، خودگویی مثبت گفتن جمله هایی مثل من سیرم، من آرامش دارم ، مدیریت اوضاع دسته منه و…. و انجام کارهایی که انجام دادن شون ما رو آروم می کنه از قبل یه لیست در مورد این فعالیت ها داشته باشین خیلی  می تونه بهتون کمک کنه.

پس از امروز با خوندن این مطالب می تونید مراقب بهتری برای بدن و روان تون باشید کافیه متوجه شین کدوم شون به شما اعلام نیاز کرده مطمئن باشید که افسار این اسب با اینکه در مواقعی چموشی می کنه ولی دست شماست شما سوارکار قابلی هستین.

 

شاید این مطالب را هم بپسندید