خیلی وقتها شده تصور میکنیم برای این که کاهش وزن خوبی داشته باشیم لازمه گرسنگی بکشیم و برای همیشه خودمون رو از لذت بردن از غذاهای دلخواهمون محروم کنیم.
جا داره بگم تا کی قراره با خودمون بجنگیم؟ تا کی قراره وقتی به خوراکیهای روی میز نگاه میکنیم در حالی که واقعاً مثلاً دلمون شیرینی میخواد بریم میوه بخوریم و آخر سر اعصابمون از این همه خودداری خرد بشه و شیرینیها و خوردنیهای دلخواه را با ولع و عذاب وجدان بخوریم و احساس گناه کنیم؟ تا کی قراره از صبح که از خواب بلند می شویم به این فکر کنیم که امروز قراره چی بخوریم یا چی نخوریم؟! تا کی قراره غذا برامون چیزی فراتر از غذا باشه و بشه ملاکی برای سنجش میزان اراده ما؟!
وقتی شما گرسنگی میکشید در ابتدای امر کاهش وزن خوبی دارید اما پس از مدتی بدن شما گمان میکند در قحطی افتادهاید چرا که کالری کمی به بدن میرسانید. پس چربیها را برای روز مبادا ذخیره میکند و سوخت و ساز را پایین میآورد. این در حالی است که ما مدام با خود در نخوردن مبارزه میکنیم و هر مبارزهای خستگیهای خودش را به دنبال دارد.
چاره این است که هر آنچه دوست دارید نه با احساس گناه بلکه با لذت فراوان اما درست بخورید. اگر میخواهیم شیرینی بخوریم شیرینی میخوریم اما با روش درست. حالا دیگه شیرینی میتونه برامون فقط یه شیرینی باشه که از خوردنش لذت میبریم نه چیزی فراتر از آن! مبارزهای در کار نیست! میوهها را برای میان وعده بعدی انتخاب میکنیم، به همین سادگی!
کارشناس تغذیه سیبیتا