گوجهفرنگیهای قرمز با کلاهکهای سبزشان زیبایی خارقالعادهای دارند. چشم را خیره میکنند. با تاجهای زیبایشان هر کدام جلال و شکوه یک پادشاه را دارند، ولی بدون هیچ غروری کنار هم داخل یک بشقاب نشستهاند. راه درازی آمدهاند تا به دست من رسیدهاند، اما طراوت و شادابیشان ذرهای کم نشده است. یک لحظه فکر میکنم این مسیر طولانی را طی کردهاند تا برایم پیغامی بیاورند. یک پیغام خیلی مهم. پیغامی از طرف مادرم طبیعت.
با خودشان اشعه آفتاب و قطرههای باران را آوردهاند، شبنمهای صبحگاهی را، آواز پرندههای رهگذر را، سایه آرامشبخش ابرها را.
□
ما از جنس طبیعتیم نه از جنس دیوارهای بلند سیمانی و جعبههای آهنی متحرک چرخدار و دود و سر و صدایی که ما را احاطه کردهاند. اگر آشفته و عصبی هستیم و مثل سازهای ناکوک شدهایم، شاید به این خاطر است که از طبیعتمان فاصله گرفتهایم. نزدیک شدن به طبیعت میتواند ما را دوباره کوک کند. آشپزی فرصتی است برای پیوند برقرار کردن با طبیعت. زندگی ماشینی، ما را از طبیعت دیسکانکت کرده. آشپزی فرصتی است برای دوباره کانکت شدن.
□
شاید نسلهای بعدی سعادت امروز مرا نداشته باشند. شاید غذاهای مصنوعی و پلیمرهای خوراکی جای این گوجهفرنگیهای زیبا را بگیرند.
□
گوجهفرنگیها را خرد کردهام. یک تکه برمیدارم و به دهان میبرم. زیبایی محض را جذب وجودم میکنم.
دکتر فرید ذاکر طراح برنامه سیبیتا