۶ اتفاقی که با حذف صبحانه می افتد
صبحانه یکی از مهمترین وعدهها در طول روز است. این موضوع از نظرعلمی بررسی شده است و دیده شده که افرادی که صبحانه میخورند به خصوص صبحانههایی که از پروتین سرشار است اشتیاق کمتری به غذا و همچنین ریزه خواری در طول روز دارند. مطالعات همچنین نشان داده است که افرادی که وزن از دست دادهاند اگر هر روز صبحانه بخورند در نگه داشتن وزن خود راحت ترند.
اما مانند سایر موارد جنبههای دیگری از این موضوع بررسی شده و وجود دارد. مطالعهٔ دیگری در دانشگاه کالیفرنیا نشان داد که افرادی که وعدهٔ صبحانهٔ خود را حذف میکنند وزن از دست دادهاند. تحقیقات دیگری از دانشگاه الباما دربیرمینگام انجام شده که به این نتیجه دست یافتند که خوردن صبحانه یا نخوردن ان تاثیر کمی بر روی وزن دارد.
من همیشه وقتی را برای صبحانه اختصاص میدادهام. اما کنجکاوم بدانم چه اتفاقی میافتد اگر من همه چیز را تغییر دهم. با تجربیات ذهنی خودم: من خوردن صبحانه را برای یک هفته متوقف کردم. تا ببینم چه اتفاقی میافتد. ممکن است کمی وزن اضافه کنم یا احساس انرژی بیشتری بدون اینکه چیزی در معدهام باشد بکنم یا حداقل از نیم ساعت صبح، هر روز صبح لذت ببرم. اما این اتفاقات نیفتاد در اینجا میگویم چه چیزهایی رخ داد.
من گشنه بودم
گرسنگی یک حقیقت غیر قابل انکار است، من گرسنه بودم. بدن من عادت داشت صبح اول وقت غذا بخورد. من همیشه سوپ جوی دوسر با دارچین میخوردم و به دلیل حذف ان عصبانی بود و شکم من مدام غر غر میکرد. سر درد و بداخلاق و عجول شده بودم.
تمرینات صبحگاهی من با شکست مواجه شد
من برنامه پرتحرکت داشتم حتی با شکم خالی. اما نتوانستم خیلی مثل قبل بدوم (یا مثل قبل تند بدوم). به سرعت احساس کردم که به زور خودم را میکشم. بنابراین فهمیدم که هیچ توانایی برای انجام برنامه معمول خودم که ۹۰ دقیقه دویدن است ندارم. فقط توانستم به مدت ۷۰ دقیقه انجام دهم. قبول دار شدم که بیشتر اوقات قدم بزنم. در روزهای بعدی تصمیم گرفتم که به پیاده روی تند برم اما سطح انرژی من بسیار پایین بود و من کاری نتوانستم بکنم فقط با سرعت کم به قدم زدن ادامه دادم.
من احساس کثیفی میکردم
در نبود صبحانه که به من انرژی میداد ذهن من کاملا بیدار نمیماند-بازدهی و سازماندهی و حافظه من کلا بهم ریخته بود. من کاغذی را که برای ملاقات باید میبردم فراموش کردم، ۲۰ دقیقه در جستجوی یک فایل بودم و دوبار خروجی بزرگراه را در طول هفته در حین رانندگی به خانه رد کردم.
من اضافه بر سازمان نهار خوردم (و شام تقریبا حذف شد)
یک شام معمولی برای من شامل مواد مغذی هست: یک بشقاب سالاد به همراه مقدار زیادی سبزیجات و مقداری از گیاهان پروتئنی. اما در زمان نهار من اینقدرخسته و گرسنه بودم که توجه از همه چیز حذف شد. پنیر اضافی؟ تکهای از دسر سالاد خامهای؟ بله لطفا. همچنین من در عصر غذای سبک نیز میخوردم، مصرف بیشتر مغذها، شیرینی خشک، کلوچه و شکلات همچنین مصرف قهوه بیشتر این تنها راهی بود که من میتوانستم ادامه بدهم.
خوردن بیش از حد من دربعد از ظهر باعث میشد من در زمان شام گرسنه نباشم. در نهایت عصر من یک تیکه یا لقمه کوچک میخوردم. من دیگر علاقهای به اشپزی و خوردن نداشتم.
من نمیتوانستم خوب بخوابم
اگرچه مقدار و سایز شام من کوچکتر شده بود، خوردن دیرتر غذا در عصر باعث دیرتر شدن ساعت خواب من شده بود. درنهایت زمانی که من به ان عادت کردم متوجه شدم نسبت به همیشه خوابیدن سختتر است. شاید امتنان از شکر اضافی و کافئین است که من همیشه مصرف میکند.
من اصلا وزنی کم نکردم
و خبر خوب این است که من اصلا وزنی اضافه هم نکردم. با اینکه عصر من مقدار زیادی غذا میخوردم. خوردن شام سبک شاید به این بالانس غذایی کمک کرده است.
بعد از گذشت زمان یک هفته من بسیار خوشحال بودم که به برنامهٔ قبلی خودم برمیگشتم. اگرچه بعضی از افراد با حذف صبحانه عملکرد بهتری دارند-اما در اینجا ممکن است یک جواب ثابت و محکم در این زمینه وجود نداشته باشداما این برای من خیلی سخت بود. زمانی که صبحانه میخورم احساس بهتری دارم زمانی که حذف میکنم احساس بیحسی و تنبلی دارم.