امروز مطلب خیلی جالبی از یکی از افراد بسیار موفقمون شنیدم.
برنامه ایشون غیر حضوری و راهشون از ما خیلی دوره. میگفتن که خیلی دوست دارن بیان تهران و به کلینیک مراجعه کنند و خاطرات و تجربههای شیرین خودشونو تو دفتر مخصوص ما بنویسن. وقتی از علت این اشتیاق پرسیدم گفتن که: “روز اولی که اومدم کلینیک که برنامه رو ارزیابی کنم، دفتر یادداشتهای مراجعینتون رو که میخوندم، تو دلم گفتم اینا رو ببین چه حرفایی زدن. مگه میشه رژیم شیرین باشه یا به آدم خوش بگذره؟! من که هیچ وقت نمیتونم مثل اینا فکر کنم… و بعد تصور کردم یعنی میشه منم یه روز همین احساساتو داشته باشم و توی این دفتر مطلب بنویسم؟!
حالا که تونستم این همه وزن کم کنم و واقعا همه چیز عالیه، دوست دارم منم بنویسم تا همه بخونن، با این فرق که من باور کردم که میشه یه رژیم زندگی آدمو متحول کنه و همه چیز شیرین بشه…
مشاور سیبیتا