وقتی آقای دکتر به من گفتن که باید یه بشقاب بخرم که حدوداً ۲۱ سانت قطرش باشه، رفتم تو فکر. گفتم من باید یه بشقابی داشته باشم که دوستش داشته باشم و لذت ببرم از غذا خوردن داخل اون بشقاب.
یه روز صبح با مادرم به بازار بزرگ تهران رفتیم و در راسته وسایل خانه بازار شروع کردم به گشتن بشقابی که ۲۱ سانت قطر داشته باشه و از همه مهمتر «دوستش داشته باشم». تمامی مغازهها رو تقریباً گشتیم. اوایل که بهم میخندیدن وقتی میگفتم یه بشقاب ۲۱ سانتی میخوام. میگفتن اون بشقاب میوهخوری هست، نه غذاخوری. تقریباً ۴ ساعت زمان برد تا من بشقابی پیدا کردم که ۲۱ سانت قطر داشت و ۲ سانت لبه و در جمع ۲۳ سانت و آنقدر دوستش دارم که خدا میدونه! جوری که توی ظرف دیگری غذا نمیخورم و آنقدر ذوقزده هستم که بعد از هر وعده غذایی سریع میشویمش تا مادرم نگذارتش توی ماشین ظرفشویی و یه وقت خراب نشه!
دوست خوبم تو هم برو دنبال بشقابی که بهش علاقهمندی و از غذا خوردن درون اون بشقاب لذت میبری. اونوقته که طعم واقعی غذاتو بیشتر میفهمی. میگی نه امتحان کن!
خانم ی ح