یه بعد از ظهر من ناهار سالاد و شیر خوردم. اون روز سر میز ناهار توی شرکت بچهها با تعجب منو نگاه میکردن و میگفتن انگار داره چلوکباب میخوره. آخه سالاد واقعاً خوشمزه و بدون نقص بود. مامان برام درست کرده بود. اون با عشق اونو درست کرده بود و من اینو احساس میکردم. بعد یک لیوان شیر رو خوردم. بچهها میخندیدن و میگفتن نینی حالت خوبه؟ آخه من بعد از خوردن سالاد ناخودآگاه گفتم مامان دستت درد نکنه و لیوان شیرم رو سر کشیدم.
خانم ک پ