سرنوشت شما با یخچال شما پیوند دارد.
(دونالد آلتمن . هنر غذای معنوی) آیا اغلب بدون این که بدانید چه میخواهید بخورید به سراغ یخچال و قفسه خوراکیها میروید؟ شما میتوانید با ارزیابی واکنشهایتان به تمرین تجربه آگاهانه نسبت به یخچال بپردازید. لازم است اجازه تجربه سه نوع آگاهی را به خود بدهید. آگاهی نسبت به حواستان، آگاهی نسبت به ذهن و ادراکات ذهنیتان و آگاهی نسبت به جسمتان.
اما تجربه آگاهانه حواس شامل آگاهی به تجربه چشایی، بینایی، لامسه، بویایی و شنوایی است، به علاوه این که آیا این تجربه خوشایند، ناخوشایند یا معمولی است. غذا عنصر قدرتمندی است چون عمل خوردن همه احساسهای شما را از طریق حواس پنجگانه درگیر میکند. نوع دوم آگاهی، آگاهی نسبت به ادراکات ذهنی است که شامل آگاهی محض به اضافه ادراکات شخصیای است که شما به آن میافزایید یعنی تمایلات، هوسها، نظرها و احساسها. بالاخره نوع آخر آگاهی شکل جسمانی آن است مثل آگاهی به وضع و حالت بدنتان و واکنش بدنتان به غذا و یا هر چیز دیگر.
آگاهی نسبت به یخچال را میتوانید هر بار با توجه به فقط یکی از این سه نوع آگاهی شروع کنید. حواستان، ذهن و ادراکاتتان یا جسمتان. لازم نیست هیچ واکنشی نشان دهید، فقط آنچه را در جسمتان، ذهنتان و افکارتان حضور دارد تجربه کنید.
□
با باز کردن دریچههای ذهن و تجربه کردن سه نوع متمایز آگاهی،
آگاهی نسبت به یخچال را تمرین کنید.
انتخاب
نادان ماهها به خود گرسنگی میدهد و علف بیابان میخورد.
ولی در برابر استاد طریقت پشیزی نمیارزد که طعامش بخشی از سیر و سلوک اوست.
(بودا) هیچوقت کوشیدهاید انتخابهای غذایی یا مقدار غذایتان را تحت کنترل درآورید؟ اگر چنین تجربهای داشتهاید بدانید که از این لحاظ در کنار آدمهای بزرگ قرار میگیرید. مثلا بودا و عیسی در زندگیشان آموختند میانهروی در غذا در دستیابی به سلامت جسمی و رشد معنوی ضروریست. عیسی در برابر قوانین غذایی سختگیرانه زمان خود سر به شورش برداشت و گفت: “هیچ چیزی خارج از وجود انسان نیست که بتواند با ورود به درون او سبب فسادش شود. آنچه سبب فساد انسان میشود از درون وی منشا میگیرد.” بودا دست از امساک و گرسنگی کشیدن برداشت و با میانهروی در غذا طریق تعادل و میانهروی را در پیش گرفت و مدت کوتاهی پس از آن به رهایی و روشنایی دست یافت.
ممکن است با تعریف محدودیتهای دستوپاگیر غذایی برای خود سبب اذیت و آزار خودتان شوید و بین خود و دیگران فاصله بیندازید. راه عاقلانهتر ملاطفت با خود و دیگران و میانهرویست.
□
به قید و بندهای ذهنی و افکار دستوپاگیر خود درباره انتخابهای غذایی توجه کنید،
در عین حال با ملاطفت، انتخابهای مضر و زیادهرویهایتان را بر خود ببخشید.
تدارک
تخممرغ جهل را بشکن و از درون آن خارج شو.
(یک مرشد بودایی) کلا موضوع اصلی آشپزی و تدارک غذا تغییر است. نان معمولی برشته میشود. کاهوی ساده، تخممرغ آبپز و گوجه فرنگی به یک سالاد قشنگ تبدیل میشوند. کره، سرکه و ادویه به یک سس عالی تغییر شکل میدهند. حالا موضوع، نوع برخورد ما با این قضیه است. به همین دلیل میگویم همه ما تخممرغهایی هستیم در انتظار ترک برداشتن و شکستن، چرا که هر بار که غذایی آماده میکنیم پوسته ما میشکند و به دنیایی از اتفاقات پیشبینی نشده وارد میشویم.
همه به خوبی میدانیم که نتیجه گذاشتن یک غذای یخزده در اجاق مایکروویو هم همیشه قابل پیشبینی نیست. بگذارید فضا و حال و هوای آشپزی، شما را به سمت خلاقیتهای غیرمنتظره و رشد پیش ببرد. این پیشبینیناپذیر بودن را بپذیرید و با مهر به آن بنگرید.
□
آماده غیرمنتظرهها باشید
و خود را از قید انتظارات قطعی برهانید.
آداب
گلها در شادی و غم دوستان وفادار ما هستند.
در کنارشان میخوریم، مینوشیم، میخوانیم، میرقصیم و عشق میورزیم.
در کنارشان چشم به دنیا میگشاییم، ازدواج میکنیم و چشم از دنیا فرو میبندیم.
(کاکوزو اوکاکورا . کتاب چای) آیا در کنار غذای شما چیز خاص و ویژهای حضور دارد؟ گاهی آداب و رسوم، چنان در امور روزانه تنیده شدهاند که ممکن است اصلا متوجهشان نشوید. چه به تنهایی غذا میخورید و چه با دیگران، آداب و تشریفات سادهای مثل یک قطعه موسیقی، یک گلدان گل یا حتی یک شمع روشن میتواند به غذای شما غنا ببخشد.
به علاوه، آداب پنهان و مستتری هست که هر روز بر شما تاثیر میگذارد. مثلا در بسیاری از کشورهای آسیایی ابتدا کسی که سن و سال بالاتری دارد شروع به خوردن میکند و بعد نوبت به دیگران میرسد. یا این رسم غربی که همه باید باشند تا غذا شروع شود، رسمی است که بر نوعی نظم و معنا دلالت میکند.
آداب زمان غذا یک فضای آشنا و آرامشبخش فراهم میکند که سبب میشود حس ثبات داشته باشید، حتی زمانی که درگیر استرس یا گرفتار مشکلات هستید. با افزودن آداب دلخواه به غذایتان، آن را سرشار از غنا و معنا میکنید و تجربه غذا خوردنتان را در سطوح مختلف پربار میسازید.
□
یک رسم و آئین تازه مثلا گل، موسیقی یا دعا
به یکی از وعدههای غذایتان بیفزایید.
تناول
من خیالی در ذهن دارم.
خیالی که میگوید وقتی یک سیب را به دهان نزدیک میکنیم،
تمرکز کنیم بر سرانگشتانمان، بر شکل و وزن دستمان، بر خون و استخوانمان
و رشتههای پرشمار اعصابمان.
(اوریا مانتن دریمر . مولف) آیا برایتان پیش آمده غذایی را که خوردهاید مدت کوتاهی بعد فراموش کنید؟ آگاهانه خوردن سبب تمرکز توجه بر روی جزئیات ظاهر، طعمها، حرکات، بوها و اصوات میشود. با این شیوه هرگز معجزه گاز زدن یک سیب را فراموش نمیکنید.
شبکه در هم تنیدهای از رشتههای اعصاب، دست شما را با گیرندههای حساسهاش به سمت یک سیب میبرد. عصب بینایی شما تصویر واژگونه سیب را به مغزتان ارسال میکند. مغز تصاویر ارسالی را تفسیر میکند. حس بویایی که از پرسابقهترین حواس است وارد عمل میشود. جوانههای چشایی پیامهای لازم را به مراکز درک لذت در مغز میفرستند و دستگاه شنوایی هم ارتعاشهای ناشی از جویدنتان را دریافت میکند.
در کنار همه اینها دستگاههای غیر ارادی متعدد با هم کار میکنند تا بتوانید همزمان که غذا میخورید به تنفس و هضم غذا هم بپردازید. دفعه بعد که میخواهید یک سیب بخورید این ارکستر مجلل را تجسم کنید و از آن لذت ببرید.
□
به هنگام گاز زدن یک سیب متوجه همه عملکردهای بدنتان باشید.
ارتباط
داستانگویی روشیست برای بخشیدن ثروتهای عظیم و ماندگار به دیگران.
(جوزف بروچاک . مولف و داستانگوی آمریکایی) شاید این بخت را داشتهاید که هنگام صرف غذا در کنار دیگران داستانهای جذابی شنیده و یا تعریف کرده باشید. آیا این شیوه خوبی برای شناخت همدیگر نیست؟ در حقیقت ما مدام در حال گفتن و باز گفتن قصه کیستی خود هستیم؛ به عنوان یک جامعه جهانی، یک کشور، یک فرهنگ، یک شهر، یک محله، یک خانواده و یک فرد.
به این مثال توجه کنید. تاریخ مجموعهای از افسانهها و اسطورههای متعدد است، ولی آیا هیچیک از آنها به تنهایی نشان دهنده تمام حقیقت است؟ آیا اگر به موقعیت همدیگر از وجوه و زوایای مختلف نگاه کنیم به داستان کاملتری نمیرسیم؟ حتی اگر دارید به تنهایی غذا میخورید و تلویزیون میبینید، میتوانید اخبار یا هر برنامه دیگر را از یک نظرگاه وسیعتر ببینید.
اگرچه تجربه زندگی کردن شما کاملا خاص و منحصر به فرد است اما از یک نظرگاه گستردهتر تجربه زندگی در این سیاره را با دیگران شریکید، تجربه تقسیم هدایایی که زمین برای بقا به ما ارزانی میدارد، همچون هوا و غذا. در هنگام غذا با قلبی گشوده و پذیرا به داستان دیگران گوش بسپارید، این روشیست برای نایل شدن به درکی بهتر و کاملتر از داستان نوع بشر.
□
داستان خود را با دیگران در میان بگذارید
و بدون هیچ قصاوتی اجازه دهید دیگران هم داستانشان را مطرح کنند.
عزیمت
پذیرش واقعی این است که بگوییم
همه چیز روبهراه است، همه چیز روبهراه است، همه چیز روبهراه است.
(امانوئل . کتاب امانوئل) آیا تا به حال در رستورانهایی که هر کس میتواند هرچقدر خواست بخورد، غذا خوردهاید؟ احتمالا در چنین شرایطی، شما یا کسی که با شما بوده وسوسه شدهاید بیش از حد معمول بخورید. وقتی چنین اتفاقی میافتد چقدر نسبت به آن پذیرش دارید؟ آیا به خودتان گفتهاید “معلوم شد من هیچ کنترلی روی خوردنم ندارم” یا “من ارادهام صفر است و نمیتوانم به برنامهام پایبند باشم”؟ در چنین مواقعی لازم است به یاد داشته باشید که این فقط یک وعده غذا بوده و هیچ جرمی اتفاق نیفتاده است!
پذیرش همچون مرهمی است که زخمهایی را که به دست خود به خود وارد کردهاید، بهبود میبخشد و وقتی جای دیگر محبت و همدلی نمییابید آن را به شما ارزانی میکند. هیچکس نیست که بالاخره زمانی با موضوع خوردن دست و پنجه نرم نکرده باشد. همه موجودات برای غذا و با غذا دست و پنجه نرم میکنند. به یاد داشته باشید که این فقط شما هستید که میتوانید با مهربانی، آدم سختگیر درونتان را آرام کنید.
□
با پذیرش و همدلی بیارامید
و به خاطر غذاهایی که بدون توجه خوردهاید خود را ببخشید.