زندگی انسان فقط بسته به نان نیست، بلکه به هر کلمهای که خداوند میفرماید.
(انجیل متی) یک راه خوب برای تمرکز پیدا کردن قبل از رفتن به روی صحنه صرف غذا، به خاطر آوردن دلبستگیهای معنویتان است. هر چند غذا سبب بقای شما میشود اما غذا فقط یکی از منابع دریافت نیرو و توان برای ادامه سفر دنیوی شماست. عیسی توان چهل شبانهروز زنده ماندن بدون غذا در بیابان بی آب و علف را از کجا آورده بود؟ روشن است که او با تمرکز بر دعا و اسم خداوند قدرت معنوی پیدا میکرد.
انرژی معنوی یک رکن عمده در روزهداری است. این نیروی درونی به شما کمک میکند بر دشواریها و موانع سخت دیگر نیز در زندگی غلبه کنید. تمرکز معنوی نیازمند انرژی و انضباط است و یک مهارت به حساب میآید. به همین خاطر است که برای موفقیت در هر برنامه غذایی سالمی بیشتر مهارت لازم است تا اراده.
□
مهارت انرژی معنوی را به کار بندید، مثلا با یک دعا یا یک لحظه آگاهانه،
تا از این طریق به تمرکز پیش از غذا دست یابید.
انتخاب
زندگی انسان فقط بسته به نان نیست. هر چند وقت یک بار، یک شیرینی هم لازم است.
(گروچو مارکس) اگر سفر غذاییتان را خیلی جدی بگیرید همه لذت و شادی و غنایی را که در غذا نهفته است از دست میدهید. از سوی دیگر میانهروی به این معناست که شما به خود این آزادی را میدهید که قید و بندها و محدودیتهای سخت را از میان بردارید.
مثلا یک وقتی بود که من نمیتوانستم فقط به یک شیرینی اکتفا کنم و همه جعبه شیرینی را میخواستم(یا شاید احتیاج داشتم). یک پیمانه بستنی برایم کافی نبود، همه ظرف بستنی را میخواستم. حالا من یک شیرینی میخورم و با همان خوشحال و راضیام. بستنی آنقدر در یخچال میماند که باید دور ریخته شود.
وقتی با سختگیری، قوانین غیرمنطقی برای خود وضع میکنید، مثلا خوردن غذاهای با قند یا کربوهیدرات صفر، چه کسی را دارید مجازات میکنید و چرا؟ آزادی انتخاب به معنای بیرویگی نیست. بلکه به معنای انتخاب عاقلانه است. وقتی به این مهارت دست پیدا میکنید، قدرتی در شما پدید میآید که دیگر مجبور نیستید به کشمکش درونی با غذا بپردازید.
□
در باره تعاریف سفت و سخت خود بیندیشید
و وضعیتی بر اساس تعادل و میانهروی برای خود تعریف کنید.
تدارک
یک استاد بودایی زمانی گفت: مهمترین چیز در تمرین معنوی غذاست.
این که کی میخورید، چطور میخورید و چرا میخورید.
(لاما سوریا داس) چرا غذا در میان تمرینهای معنوی چنین جایگاه رفیعی دارد؟ یک دلیلش این است که غذا جسم و روح و روان شما را با هم تغذیه میکند. اما یک جنبه دیگر قضیه این است که غذا شما را با تمایلات جسمانیتان رویارو میکند. غذا اینجا نمادیست از رابطه شما با خودتان و در عین حال نمونه کوچکیست از رابطه شما با همه چیزهای دیگر.
چالش با غذا یک هدف مثبت را دنبال میکند. این امر به شما کمک میکند بین وجود مادی خود از یک طرف و طبیعت معنویتان از طرف دیگر تعادل برقرار کنید. این است که در فرهنگها و سنن، این موضوع مورد توجه قرار گرفته است که غذا میتواند به عنوان ابزاری برای یکی شدن دو وجه مختلف طبیعت دوگانه شما به عنوان یک موجود جسمانی و یک موجود روحانی عمل کند. این حقیقت دارد زیرا غذا وقتی خورده میشود به بخشی از وجود شما تبدیل میشود، بخشی از وجود مقدس شما. به همین دلیل است که هر لحظه از تدارک غذا هم مقدس است.
□
هر وسیلهای از وسایل آشپزخانه خود را طوری تمیز کنید
که انگار یک شئ مقدس و گرانبهاست.
آداب
غذا مسابقه لذت نیست. بلکه جایگاهیست برای یافتن زیبایی و ظرافت.
(دونالد آلتمن) من اعتراف میکنم که یک تندخور هستم. من از خانوادهای هستم که دیس غذا را سریعتر از دیوید کاپرفیلد شعبدهباز ناپدید میکردند. اما دارم روی این موضوع کار میکنم. خوشبختانه قدرت آگاهانه خوردن به من کمک کرده است که دریابم چگونه آداب زمان غذا ابعاد دیگری از غذا مانند رضایت خاطر و زیبایی درون را موجودیت میبخشد.
آداب زمان غذا چهار موضوع مختلف را تحقق میبخشد. نخست به شما آرامش میدهد و با شکستن چرخه تکراری محرک و واکنش که تمایلات و عادات ما را هدایت میکند، قرار و سکون درونی به شما ارزانی میدارد. دوم آن که با بقای جسم و تداوم هشیاری، شما را با مقصد معنوی غذا پیوند میدهد. سوم شما را با خدا، زمین و دیگر مردمان مرتبط میسازد. چهارم به شما کمک میکند قواعد خاص خودتان را برای زمان غذا تعریف کنید.
حتی اگر فقط یک دعا در زمان غذا بخوانید، افکار شما و نیروی دعای شما موجب ارتباط شما با دیگران میشود.
□
از لحظه دعای خود
فارغ از کششها و کشمکشهای درونی لذت ببرید.
تناول
آرامش درون در هر شرایطی باید حفظ شود
و جریان گفتگوها باید به شکلی هدایت شود که هماهنگی محیط پیرامون بر هم نخورد.
(کاکوزو اوکاکورا . کتاب چای) در مراسم چای شخصی هست که مهمان اول خوانده میشود. مسئولیت این شخص این است که جریان گفتگو را تسهیل بخشد و فضای جمع را صمیمیتر کند. بقیه مهمانها هم در حالی که قوریها و فنجانهای قدیمی را که در مراسم به کار میرود میستایند، در گفتگوها شرکت میکنند. شرکتکنندگان در مراسم، دقت و مراقبتی را که در حفظ این ظروف قدیمی و تدارک یک اتاق دلپذیر برای چای با فضایی مناسب مراسم به کار رفته را با قدرشناسی درک میکنند. نتیجه حسی از یکپارچگیست.
آیا میتوانید این روند متعالی را در خانه خود یا در هر وعده غذا به کار بندید؟ دفعه بعد که جایی مهمان بودید نگاهی به دور و برتان بیندازید. تلاش و مهماننوازی میزبانتان را ارج نهید. بگذارید کلام و رفتار شما زمینهساز حس یگانگی و هماهنگی باشد.
□
در وعده غذایی بعدی، خود را یک مهمان اول فرض کنید.
ارتباط
اگر میخواهی دیگران خوشحال باشند، همدردی را تمرین کن.
اگر میخواهی خودت خوشحال باشی، همدردی را تمرین کن.
(دالایی لاما) خیلی از ناخشنودیهای مرتبط با غذا از نپذیرفتن امور به شکلی که هستند ناشی میشود. این موضوع به شکلهای مختلف بروز میکند. “چرا من به زیبایی فلانی نیستم؟ چرا من نمیتوانم لاغر شوم؟ رژیمم را ادامه دهم؟ لباس تنگ بپوشم؟”
اگر در این وضع گرفتار هستید چطور میتوانید امیدوار باشید به شادی دست پیدا کنید؟
در این شرایط میتوانید با تمرین همدردی با خود و ناخشنودیهای غذایی خود شروع کنید. همدردی به معنای دلسوزی یا ترحم نیست که نسبت به دیگری از موضع برتر نگاه میکنیم. همدردی یعنی شریک شدن در درد و رنج. با همدلی واقعی است که شما به مرتبه درک و دوستی با خود نزدیکتر میشوید. در آن صورت است که میتوانید با سهولت بیشتر دیگران را بپذیرید، بفهمید و همدردی خود را شامل حالشان کنید.
بنابراین وقتی در حال از سر گذراندن تجربههای دردناک غذاییتان هستید میتوانید با به میان آوردن خرد، شرایط را تغییر دهید. میتوانید به صدای شخص خردمند و مهربانی که در درونتان است گوش کنید. و وقتی این کار را برای خود انجام دادید میتوانید همین کار را برای دیگران هم انجام دهید، چه در هنگام غذا و چه در هر زمان دیگر.
□
نسبت به ناخشنودیهای غذایی خود یا دیگران همدردی نشان دهید.
خردمند درون شما چه میگوید؟
عزیمت
در مرحله گذار است که زندهتر از همیشه هستیم.
(ویلیام بریجز . روش گذار) آیا تا به حال در یک رستوران ماشینرو در داخل ماشین خود فست فود خوردهاید تا چند لحظه در وقتتان صرفهجویی کرده باشید؟ یا از ناهار خود با عجله به سمت قرار ملاقات بعدی خود شتافتهاید؟ من زمانی شعری نوشتم تا این موضوع را توضیح دهم.
مردی هست که میخواهد برود
مردی که میداند
کجا برود
تا به آنچه میخواهد برسد
پس میتواند برسد
به جایی که میخواهد برود
چرا میترسیم از این که یک استراحت واقعی، حتی برای یک لحظه، بعد از غذا داشته باشیم؟ به عقیده من ممکن است علتش ترس ما از مرحله گذار باشد. مرحله گذار نشان دهنده وضعیتی است که نامطمئن است، ناشناخته است، بدون بازدهیست، ناخواسته است و غیره. هیچ مقصد و هدف مشخصی ندارد. ممکن است پیش خود تصور کنیم یک مرحله گذار کوتاه شاید برای یک روز هم ادامه پیدا کند و بعد شاید برای یک ماه. چه وحشتناک!
اما از سوی دیگر، مرحله گذار ممکن است پرظرفیت و زندگیبخش باشد. با این طرز نگرش میتوانیم این فضا را با استراحت و قرار و آرامش پر کنیم.
□
با روشهای خلاقانه،
از مرحله گذار برای شارژ کردن باتریهایتان برای اموری که در پیش دارید،
استفاده کنید.